مدتها بود که میخواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم ، ولی نتوانستم
داشتم هنگامی که از کنارم میگذشتی این راز را در چشمان عاشقم بخوانی
ولی تو با بی اعتنایی میگذشتی
تا اینکه امروز قلم برداشتم تا از بی مهریت بنویسم
وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام دوستت دارم
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
راهزن خاطره ها
و آدرس
mostafamf225.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.